محل تبلیغات شما
اظهار نظر-بدون شناخت و مطالعه تاریخ-درباره گذشته تزل آمیز است.تو گویی تا تاریخ را در تاروپود اندیشه های

نو حلاجی نکرد و تا آن را در پرتو مصادیقش به بازخوانی و بازفهمی وانداشت نمی توان زیاد به پای سخن

نشست . ویتگنشتاین  در ميان طيفي از دانشوران،که نظریه بازی های زبانی را طرح كرد در واقع  زمینه های

تقریبی و نه مطلق برای القای منازعه زبان و تاريخ فراهم کرد .وقتی پای زبان به میان می آید همیشه می

ترسیم زیرا زبان و تاریخ خیلی به هم خیانت کرده اند .تاریخ نعمولا بی زبان است و خاموش ،چیزی نمی گوید

می تواند برای همیشه به خاموشی بدل  و ناگفته شود.اما این زبان و لوگوس انسان است که تاریخ را به هر

شکل و فرم در می آورد به همین خاطر می توان گفت چیزی به نام تاریخ واقعی و مستقل از زبان وجود ندارد؛

زبان دستکاری می کند و موم بی جان تاریخ را به هر شکلی در می اورد و مطابق میل خود  شکل می دهد و

حهت می بخشد.مگر نه تاریخ مارکسیستی هم زبان خود را تولید کرد تاریخ که نبود هیچ ! بلکه روایتی بود که به

بند کلام درآمد یعنی این زبان مارکسیستی بود که تاریخ را به زبان درآورد.آیا تاریخ زبان دارد که از خودش دفاع

کند؟ خیر ،بلکه این انسانها هستند که با ذهنیت و نگرش های خود تاریخ را قالبی می کنند و به شکل های

مختلف در می آورند و از زبان تاریخ سخن می گویند.انسان وامانده در قفس ضدتاریخی راهی جز بازگشت به

تاریخ فاکچوال  ندارد تاریخی که یکسره در پرتو مصداق ها  و فاکتها  می تواند به سخن درآید زیرا تاریخ می گوید

زبان من زبان مصداق و فاکت است نه زبانهای نمادینی که برساخته  قالب های فکری و شناختی هستند و می

کوشند تا با عینک خودشان در من بنگرند .من معشوق همه نیستم بلکه با آنهایی می زیم که مرا زیسته باشند

و نه صرفا بدون زیستن با من از من سخن گفته باشند. 

این زبان است که با بازی های مداخله گرش به سوی من می آید تا از آیینه کنونی اش مرا ببیند و هر گونه

خواست  چهره ام را زیباتر سازد و در تابلوهای نقاشی، بر من عناصر خیال زیبایی شناسانه بیافزاید و درونمایه

هایم را دگرگونه غنی سازد و برای همیشه مرا مایه دیگر بدهد.من قرنهاست که طعمه نقاشان و مجسمه

سازان گشته ام و از من چهره های زیاد و گونه گون کشیده اند و در دفتری به نام تاریخ آن هم به اسم خودم

رسم کرده اند.من با زبان الفبایی و حتی نمادین دیگر چندان سرخوشی ندارم.زبان همیشه جلوتر از من در آینده

رخنه می کند و زمان را در می نوردد ؛رعد آسا به هزاره های من سر می کشد و برای من نسخه می نویسد.در

حالی که من زمان را با نشیب و فرازهای عینی اش چشیده و لمس کرده ام ؛در ورای نوشته های تان لانه کرده

ام .آیا دیده اید که کسی تاریخ مردمان بدون تاریخ را به زبان کشد؟ چه ادعای بزرگی است که زبان وران گویا

درباره من خاموش» می کنند.بعید است! من آنجا می بینم در حالی که تو اینجایی ،آنجا را نمی بینی ! زبان

ادعامی کند میان اینجا و آنجا فاصله ای نیست و می تواند با جمله واره های زیبایش،هزاره های مرا بخواند.خیر!

من گمگشته در دالانهای ذهن نیستم شاید لاجرم در آنجا هستم اما در واقعیت امر در زندگی ملموس و عینی

انسانها در همه زمانها بوده ام ؛من تاریخ »، ابر انسانم .مرا از طریق مصداق هایم آن گونه که باید و بوده بخوانید

هر چند این ره دشوارست و باستان شناسان را  راهی بلند در پیش است و متن کاوران را مسیری غامض و

هزارگون! مرا به هرگونه نخوانید شاید گاهی از من موسیقی زیبایی هم سرداده شود .

تاریخ ممکن ها : در فراسوی امر عادی

تاریخ اقتصادی با عینک مفهومی فرنان برودل

مفهوم ساختار در تاریخ نگاری آنال فرانسه

زبان ,تاریخ ,های ,مرا ,ام ,سخن ,تاریخ را ,را به ,از من ,در می ,این زبان

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یونیت دندانپزشکی